امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

امیرعلی جون

در جستجوی گربه!!!

بهت خوش گذشت و ازون لحظات کاملا لذت بردی و شاد بودی.خداروشکر که هنوز ناراحتیها رو نمیتونی درک کنی.....اما من مثل تو شاد نبودم....چون بابا برای دومین بار تو بیمارستان امام علی بستری شده بود ...اینجا هم محوطه بیمارستانه...... ...
12 آبان 1394

آغوش

اینروزها سیر نمیشوم از بوسیدنت....از بوسه هایت........از در آغوش کشیدنت....ازینکه مرا در اغوش میکشی........ این لحظه ها را با ارامشی عمیق  سپری میکنم...در آغوش میگیرمت...میبویمت...میبوسمت.....این دوسال چقدر زود گذشت......پلک بر هم میزنم و میگویم .این بیست سال چقدر زود گذشت......آنقدر تو را در آغوش میگیرم و می بوسم که وقتی بزرگ شدی حسرت اینروزها را نخورم....هنوز انقدر کوچکی که میتوانم تو را از روی زمین بلند کنم در آغوش بگیرم...بلندت کنم و روی شانه هایم بگذارم....باید از تمام این ثانیه ها لذت ببرم پیری و ناتوانی من همزمان میشود با رعنا شدن تو آنزمان دیگر نمیتوانم تورا روی دستانم بگیرم و به قلبم بفشارم.....بیا  از امروزمان از هر لح...
7 آبان 1394

شهریور و مهر94

شهریور ماه بالاخره موفق شدم تو رو از پوشک بگیرم...فکر میکردم خیلی سخت باشه اما سختیش فقط سه چهار روز اول بود.اگه میدونستم به این راحتیه زودتر اقدام میکردم.....دوماهی میشه که هردومون ازشر پوشک خلاص شدیم!!! چند وقت پیش برای همرنگ شدن با جماعت منم رفتم و تو گروهای اجتماعی عضو شدم....ثمره اش غیر ازینکه یکی دوبار نهارم تبدیل به زغال شد یه چیز دیگه هم بود...دیم تو عصبی تر و لجباز تر از همیشه شدی....مدام سر همه چی بیخود و بی جهت گریه میکردی...خلاصه بعد ازینکه ظرف یکماه بشدت معتاد و وابسته شده بودم به تلگرام...در اوج اعتیادترک اعتیاد کردم و با همتی عظیییییییییییم....از همه گروهها انصراف دادم...خیلی اراده میخواست پسرم ...یعنی ترک تلگرام از پروژه ت...
4 آبان 1394
1